باران می بارد، بدون چتر زیر باران قدم می زنم

سرم برا دردسر درد میکنه

تو میدونی انقد دوست دارم ک اگه سنگ ب سرم بخوره یا سرم ب سنگ

دست از این دوس داشتن بر نمیدارم.....

تو دنیا دو تا نابینا میشناسم

یکی تو...ک عشقمو ندیدی

یکی من ک جز تو کسی و ندیدم....

 گـوش ِ تـلفُـن کـر!

دوستـَـت دارَمــ را امشـب 

در گـوش ِ خـودت 

خـواهَمــ گـُفت ...

 انگشتانت را …

به من قرض بده

برای شمردن لحظه های نبودنت

کم آورده ام!… 

 نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تو را دارد

نمی دانم نداشتن ات سخت تر است یا تحمل اینکه دیگری تو را داشته باشد....

 دیونه
وحشی
سنگدل
ترسو
تیمارستانی
دورو
ابله
روانی
معتاد


حالا کلمه اول هر حرف رو کنار هم بزاری چی میشه؟

 عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست ..
و غمــت سـهم ِ مــن!

 دستت را مشت میکنی و میگویی

گل یا پوچ؟؟

و من فقط میگم.......فقط دستانت......

 نمی دانم دوستش دارم یا نه ؟!
با هم قدم میزنیم
با هم میخوابیم
دلم که میگیرد ، آغوشش را باز می کند و بر گونه هایم بوسه میزند
اما نمی دانم دوستش دارم یا نه ؟!
” تنهاییم را ”

 شب خوابیدی تو تختت ، هی قلت می خوری . . . !
بعد گوشیتو بر می داری می نویسی خوابم نمی بره . . .
سرد می شی ، بغض می کنی !
می بینی هیچکس و نداری که اینو واسش بفرستی . . .
تنهایی سخته . . .

 با هم که باشیم سه تاییم
من ، تو ، بوسه . . .
بی هم چهار تاییم
تو با تنهایی ، من با رنج . . .

 اون لحظه که گفتی: یکی بهتر از تورو پیدا کردم 
یاد اون روزایی افتادم که به ۱۰۰ تا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم!

 تو ب شوخی ب من گفتی دوستت دارم و انقدر این شوخی را تکرار کردی ک من جدی گرفتمش..
و حالا ک نیستی میفهمم
ک شوخی بعضی اوقات درد آور است!

 من را ببین
خوب نگاهم کن
بجا نیاوردی؟!
حق داری..
آن”من_”مغرور و سرسخت دیروز کجاو این”من_” تحقیر شده ی امروز کجا..

 از تنهایی بمیـــر
ولــی
زاپاس عشق کسی نشــو . . .

 درد داره وقتی بهت میگه مغرور باش

من عاشق دختر مغرورم

اما با کسی روزش و شب میکنه که دائم بهش میگه احساساتت و بروز بده غرور بده...............

 به تو که فکر می کنم
بی اختیار
به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم
در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …
افسوس…

 لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان…
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار…
لمس کن لحظه هایم را…
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن…

  به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت !
    نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !